مدح و شهادت پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
از آسـمـان غـم درد آورش زمین افتاد همان قـبـیله که پیـغـمـبرش زمین افتاد چه با ادب ملک الـمـوت در زد آهسته ز شـرم فاطـمه بال و پرش زمین افتاد در این دقـایق آخر عـلی عـلی میکرد ز احـتـضار نـبی حـیـدرش زمین افتاد ز گـریـۀ حـسـنـیـنـش به گـریه افـتاد و چه اشکها ز دو چشم ترش زمین افتاد پـدر نـگـاه به چـادر سـیـاه دخـتر کـرد مـصیبت از نـظـر آخـرش زمـین افتاد چـقـدر دست به سـیـنـه سلام کرد ولی ضـریح خـانۀ زهـرا درش زمین افـتاد نوشـتـهانـد کـمـی بعـد قـتـل پـیـغـمـبـر میان عـربـدهها دخـتـرش زمـین افـتـاد لگد به شاخه طوبی که خورد، زود شکست به پیش چـشم همه نوبـرش زمین افتاد همان علی که چنان کوه بود اینهمه سال به خنده گفت کسی؛ آخرش زمین افتاد! گـریز حـرف مرا هر کسی نمیفـهـمد زنی جوان جلوی شوهرش زمین افتاد |